حضور تو همه چیز است
صدایت میزنم! صدایم را میشنوی؟ من تنها تو را دارم از میان همه عالم تنها آغوش توست که مرا زندگانی میبخشد بی تو من تکه گوشتی هستم که همه چیز خوار است از ذلت گرفته، تا مشتهاست که میبلعد وجودم آری، زمانی که تو نباشی و سایهات بر بلندی خانه نمایان نباشد، من محکومم محکوم …