زنان خالق شجاعت
شجاعت، واژهای است که زنان خلق کردهاند. درین جهان پر از درد آنان ایستادهاند تا ثابت کنند که معنای «شجاعت» را به درستی نوشتهاند. ~ و چقدر زیباست بانویی که موهایش قلمی شده و خونش جوهری برای نوشتن واژهٔ آزادی. – شیدا، مهرماه ۱۴۰۱
شجاعت، واژهای است که زنان خلق کردهاند. درین جهان پر از درد آنان ایستادهاند تا ثابت کنند که معنای «شجاعت» را به درستی نوشتهاند. ~ و چقدر زیباست بانویی که موهایش قلمی شده و خونش جوهری برای نوشتن واژهٔ آزادی. – شیدا، مهرماه ۱۴۰۱
ایستادهام تمام قد. برای تو، برای تو تا بالهایت را بگشایی تا آسمان را فتح کنی و فریاد آزادی به سر دهی که صدایت هفت آسمان را هم فراتر رود تا اینان ببیند تو کیستی. -علی دولیخانی (شیدا)
دیگر مرا توانی برای دوری نیست غرق شدهام در چشمانت انتظار میکشم هرچند مرا میکشد تا باز آیی و مرا نجات دهی تا اون روز بزرگ من چنان تکه چوبی در این اقیانوس دلتنگی سرگردانم. – علی دولیخانی (شیدا)
حرفهایم را به هیچکس جز تو نمیگویم تنها تو با چشمان گیرایت مرا به دام میکشانی مرا در آغوشت میخوابانی و در گوشم زمزمهکنان میگویی: فریاد کن. من میگویم و تو سینهات را سفرهای میکنی برای فریادهایم برای حرفهایم. من تنها حرفهایم را با تو میگویم تنها تو، تو… – علی دولیخانی «شیدا»
صدایت میزنم! صدایم را میشنوی؟ من تنها تو را دارم از میان همه عالم تنها آغوش توست که مرا زندگانی میبخشد بی تو من تکه گوشتی هستم که همه چیز خوار است از ذلت گرفته، تا مشتهاست که میبلعد وجودم آری، زمانی که تو نباشی و سایهات بر بلندی خانه نمایان نباشد، من محکومم محکوم …
نشستهام؛ به خیابان پر از آدمیزاد مینگرم که سوار بر ماشینهایشان یا با پا هایشان میگذرند بی آنکه بدانند در این حوالی چه میگذرد یا شاید میدانند اما… ولی چه میگذرد در این حوالی؟ بوی عشق میآید بوی دوستی هست اما آسمان ابریست جوی خیابانها خونیست عشق؟ دوستی؟ آری هست اما شیشه عطر خالی به …
مدتها انتظار تماشای چشمهایش رو به پایان بود، روزهای حرکت و شروع سفر نزدیک و نزدیکتر میشد، آرام بودم، اما درونم این آرامش را قبول نداشت و فریادی میکشید که تمام وجودم را میلرزاند، نه از ترس، بلکه از شادی، درست همانطور که از شادی اشکها جاری میشوند. مغزم به درستی کار نمیکرد منی که …
گذشتۀ من نزدیکتر از امروز؛ یکی است با من امروز من است فردای من است دیروز همه چیز من است. نوشته:علی دولیخانی «شیدا» – نوزدهم آبانماه یکهزار و چهارصد خورشیدی عکس: علی دولیخانی – هشتم نوامبر 2021
تنها آرام محکم ایستادهام تو با خیال آسوده بندهایت را ببند مسیر ناهموار است. نوشته: علی دولیخانی عکس: علی دولیخانی – هشتم نوامبر 2021 – بندرعباس
به تماشای تو نشستم اما… – دریغ که نرگسِ مهربانت به من ننگریست به کودکان اندیشید که باید نهالی داشته باشند تا زندگی را بنگرند از وجودت مایه حیات بخشیدی و چون ابرِ پاییزی باریدی! و من سراپا غرق در تماشای تو به اندیشۀ بوسهای بودم بوسهای که ستایش کند مهر و مه سیمای تو …